سفری در دل ذهن انسان

مرز باریک میان واقعیت و خیال
ذهن انسان پدیدهای پیچیده و مرموز است. در کنار اختلالات روانی شایع مانند افسردگی، اضطراب و اختلال دوقطبی، برخی اختلالات نادری نیز وجود دارند که نهتنها عجیب، بلکه در بسیاری از موارد حیرتانگیز و حتی غیرقابل باور به نظر میرسند.
علم پزشکی، از دوران باستان تا امروز، همواره در تلاش بوده تا الگوهای تکرارشونده در علائم بیماران را شناسایی و طبقهبندی کند. گاهی پزشکان با بیماران مختلفی روبهرو میشوند که علائم مشابهی دارند، اما علت زمینهای این علائم هنوز نامشخص است !
در چنین شرایطی، پزشکان برای توصیف این الگوی مشترک، از واژهای کاربردی استفاده میکنند ؛ سندروم !
سندرومها که اغلب در میان جمعیتهای کوچک و در شرایط خاص فرهنگی و اجتماعی پدیدار میشوند، گاه تصویری از شکنندگی مرزهای واقعیت، هویت و درک انسان ارائه میکنند.
برخی از این سندرومها ما را وادار میکنند به این فکر کنیم که تا چه حد درک ما از واقعیت، هویت و حتی بدن خود، وابسته به کارکرد سالم مغز است. بررسی این اختلالات نه تنها به فهم بهتر روان انسان کمک میکند، بلکه نقش فرهنگ، محیط و تاریخ را در شکلگیری روان انسان برجسته میسازد.
اما حال سوالی که پیش میآید :
آیا علم پزشکی واقعاً میداند “سندروم” چیست؟
بله و نه :
علم پزشکی از نظر تعریف کاربردی و بالینی میداند سندروم چیست ، اما در بسیاری از موارد هنوز علت دقیق یا سازوکار زیربنایی بعضی سندرومها ناشناخته یا در حال تحقیق است.
سندروم در واقع پاسخی علمی و موقتی به یک واقعیت پیچیده بالینی است؛ یعنی وقتی که «مشکل شناخته شده نیست، اما الگو قابل شناسایی است». این واژه، پلی است میان مشاهدههای بالینی و کشف علل عمیقتر پزشکی یا روانپزشکی.
به همین دلیل، مفهوم سندروم نهتنها در پزشکی کلاسیک، بلکه در علوم روانشناسی، ژنتیک، عصبشناسی، و حتی انسانشناسی فرهنگی جایگاه مهمی پیدا کرده است.
واژه (syndrome) ، ریشه ای یونانی و از دو کلمه ی (syn) به معنای باهم و (drome) به معنای دویدن یا حرکت گرفته شده و ترکیب آن باهم یعنی : چیزهایی که باهم حرکت میکنند.
سندروم مجموعهای از علائم بالینی و نشانههای فیزیکی یا روانی است که اغلب به صورت همزمان یا در یک الگو ظاهر میشوند و به یک بیماری یا اختلال مشخص اشاره دارند.
از سندروم داون بهعنوان یکی از شناختهشدهترین اختلالات ژنتیکی گرفته، تا سندروم کاپگراس که به ذهن و خودآگاهی انسان حمله میبرد، و حتی سندرومهای فرهنگی مانند سندروم پاریس که حاصل تضاد تمدنهاست، همه نشان میدهند که سندرومها فقط یک دستهبندی پزشکی نیستند، بلکه روایتهایی هستند از تلاش ذهن و بدن برای معنا دادن به تجربهای که خارج از نظم معمول رخ داده است.
اگر تمایل به دانستن درمورد تاریخچهی علم شیمی از کیمیاگری تا نانوشیمی را دارید ، پیشنهاد میشود روی این متن کلیک کنید.
تفاوت سندروم با بیماری چیست ؟
بیماری :
وضعیت آسیبشناختی خاص با علت مشخص
سندروم :
مجموعهای از علائم همزمان و اغلب نامشخص
– سندروم بیشتر بر توصیف الگوی علائم تمرکز دارد، در حالی که بیماری ، به وجود یک علت (مثلاً ویروس، ژن، یا نقص اندام) و مسیر درمان مشخص ، اشاره میکند-
چرا سندرومهای نادر اهمیت دارند؟
در دنیای روانپزشکی، بیشتر تمرکز روی اختلالات رایجی مانند اضطراب، افسردگی، اختلال وسواس یا دوقطبی است. اما گاهی اختلالاتی پدید میآیند که هم نادرند و هم به طرز عجیبی با باورهای بنیادین انسان از خود و جهان پیرامونش بازی میکنند. این سندرومها، مانند آینههایی روانی، نشان میدهند که چقدر شناخت ما از «واقعیت» شکننده است و تا چه حد مغز ما میتواند تجربههای شگفتانگیزی بسازد که حتی با منطق، ناسازگار به نظر میرسند.
چندین مثال از سندروم های نادر :
سندروم کاپگراس (Capgras Delusion)
توهم بدل شدن عزیزان
بیمار فکر میکند یکی از نزدیکانش توسط یک “بدل دقیق” جایگزین شده؛ شخصی که ظاهری یکسان دارد ولی «واقعی» نیست و علائم آن :
1- بیاعتمادی شدید
2- اضطراب
3- پرخاش یا فرار از بدل !
علت علمی آن ، ناهماهنگی بین سیستم پردازش چهره (در لوب تمپورال) و مراکز هیجانی (آمیگدالا) است.
چهره آشناست اما احساسی که باید بیاید، نمیآید؛ مغز برای پر کردن این خلاء، «داستان بدل» میسازد!
سندروم فرگولی (Fregoli Syndrome)
همه یک نفرند !
بیمار باور دارد که همه افراد اطرافش در واقع یک نفرند که با تغییر چهره، لباس یا ظاهر، قصد تعقیب یا کنترل او را دارند و وجه تمایز آن با سندروم کاپگراس که نشناختن عزیزان است ، فرگولی بیششناختن است !
علت علمی این سندروم نادر را ، آسیب به نواحی لوب پیشانی و تمپورال نسبت می دهند
برخلاف کاپگراس که نشناختن عزیزان است، فرگولی بیششناختن است و طبق تحلیل روانشناختی ، این سندروم ترکیبی از پارانویای شدید و اختلال در شناخت چهرهها است.
سندروم کوتار (Cotard’s Delusion)
من وجود ندارم !
بیمار باور دارد که مرده است ، روح یا اعضای بدنش از بین رفتهاند و گاه خود را نفرینشده ، جاودانه یا مستحق مرگ میداند.
از علائم این سندروم میتوان به ، امتناع از غذا خوردن ، سکوت و بی احساسی شدید اشاره و علت آن ، کمفعال شدن ناحیه پیشپیشانی (Prefrontal Cortex) و ناهنجاری در قشر جزیرهای است.
سندروم آلیس در سرزمین عجایب (AIWS)
وقتی بدن یا زمان تحریف میشود
بیمار ممکن است دچار ماکروپسی (بزرگنمایی اشیا) یا میکروپسی (کوچکنمایی) شود. زمان برای او سریع یا کند میگذرد.
علت رایج آن ، میگرن با اورا ، صرع لوب تمپورال و عفونت ویروسی مانند EBV است و جالب است بدانید که وییس کارول، نویسنده کتاب آلیس، خود دچار میگرن با تحریف ادراک بود !
سندروم پاریس (Paris Syndrome)
فروپاشی روانی بر اثر واقعیت فرهنگی
این سندروم بیشتر در میان گردشگران ژاپنی و کرهای در پاریس دیده میشود. آنها در مواجهه با بیاحترامی یا تفاوت فرهنگی، دچار شوک شدید، اضطراب، پارانویا یا حتی توهم میشوند و علت آن ، تضاد شدید بین تصویر ایدهآل پاریس (عشق، زیبایی، ادب) با واقعیت شلوغ، بیادب و حتی نژادپرست آن است و در بسیاری موارد با بازگشت به کشور و چند هفته استراحت ، علائم آن از بین میرود
سندروم اورشلیم (Jerusalem Syndrome)
بیداری پیامبر درون
زائرانی که پس از ورود به اورشلیم دچار احساسات مذهبی شدید میشوند، گاه خود را پیامبر، مسیح یا شخصیت مقدس تصور میکنند.
علت : تنش روانی، بار معنوی شدید مکان و آمادگی پیشینی ذهنی.
طبقهبندی: این سندروم سه نوع دارد:
۱. افراد با اختلال روانی قبلی
۲. افرادی بدون سابقه بیماری اما در معرض استرس شدید مذهبی
۳. زائران با زمینه خفیف وسواس یا پارانویای مذهبی
سندروم دست بیگانه (Alien Hand Syndrome)
دستِ سرکش
یکی از دستها کارهایی انجام میدهد که بیمار آنها را آگاهانه انجام نداده. گاهی حتی به مقابله با دست دیگر میپردازد!
علت آن آسیب به جسم پینهای (ارتباط بین دو نیمکره مغز) یا لوب پیشانی است
سندروم کلرومبو (Clerambault’s Syndrome) یا عشق توهمی (Erotomania)
عاشقی یکطرفهی روانی
فرد باور دارد که شخص مشهوری یا مقام بالایی عاشق اوست، اما به دلایل خارجی قادر به ابراز آن نیست.
پیامدهای گاه منجر به مزاحمت، تعقیب یا خشونت علیه معشوق خیالی میشود
ذهن و روان انسان، سرزمین عجایب واقعی
سندرومهای نادری که در این مقاله بررسی کردیم، صرفاً بیماریهای عجیب و جالب نیستند؛ بلکه هر یک از آنها پنجرهای هستند به درک ظریف و شکننده ذهن انسان.
آنها ما را با سؤالاتی بنیادین روبرو میکنند:
تا چه حد میتوان به ادراکمان اعتماد کرد؟
-من- بودن یعنی چه و چگونه ساخته میشود؟
مرز بین خیال، واقعیت و روانپریشی کجاست؟
شناخت این سندرومها برای درک بهتر ماهیت خودآگاهی، شخصیت و حتی جایگاه انسان در جهان ضروری است.
نویسنده : امیرحسین کیوان شکوهی
برای مطالعه ی مقالات بیشتر، به سایت مال کالا مراجعه کنید.